خنثی (1) سایت خنثی (1) وب سایت خنثی (1) سایت اینترنتی خنثی (1) خنثی دات آی آر (1) وب سایت خنثی دات آی آر (1) وب سایت اینترنتی خنثی دات آی آر (1) khonsa (1)
خنثی . [ خ ُ ثا ] (اِ) بسریانی سریش را گویند و آن چیزی است که صحافان و کفشدوزان بکار برند. (برهان قاطع). نباتی است برگ آن چون برگ گندنا با ساقی املس و ریشه های دراز و فارسی آن سریش است . (بحر الجواهر). برواق ، اسفودالس تیقلیش . ابجة. سریش . چریش . (یادداشت بخطمویلف ). برگش مانند گندناست و اصلش مانند نیلوفر. (نزهة القلوب ). اسرارش ریشه خنثی نباشد. (از ابن البیطار). رجوع به تحفه ی حکیم مویمن شود. || (ع ص ) کسی که او را آلت نری و مادگی هر دو باشد. (منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (از لسان العرب ). آنکه هر دو آل
- خنثی انثی ؛ هرگاه در خنثی حالت زنی بر حالت مردی غالب باشد چنین خنثایی را خنثی انثی نامند. - خنثی ذکر ؛ هرگاه در خنثی حالت مردی بر حالت زنی غلبه داشته باشد چنین کسی را خنثی ذکر نامند. - خنثی مشکل ؛ اگر در خنثی یعنی در مزاج او حالت زنی یا مردی بر یکدیگر غلبه نداشته باشد یعنی نتوان غلبه ء یکی را بر دیگری تشخیص داد چنین کس را خنثی مشکل می نامند . || بی طرف . بی نظر. || بی اثر. بی تاءثیر. - خنثی کردن ؛ از تاءثیر بازداشتن یا اثر چیزی را از بین بردن . - خنثی ماندن امری ؛ بی اثر ماندن چیزی . بی تاءثیر ماندن آن .
خنثی اگر نگشت زبهر چرا بود گه در کنار ماده و گه در کنار نر. مسعودسعد.